هیچ شرکت عمومی در ایالات متحده وجود ندارد که صرفاً با هدف نگهداری طلا ثبت شده باشد. اما تأسیس شرکتی که داراییهای آن حول توکن TON متمرکز باشد، کاملاً امکانپذیر است و هماکنون نیز در حال شکلگیری است.
در حالیکه ETFهای طلا سالهاست وجود دارند، اما پیادهسازی استراتژی مشابه با شرکتهایی مانند Strategy (مایکرو استراتژی سابق) برای طلا ممکن نیست.
با افزایش محبوبیت روایتهای مرتبط با داراییهای توکنمحور، نوع جدیدی از شرکتهای بورسی در حال ظهور است که تمرکز آنها نه بر درآمد عملیاتی، بلکه بر داراییهای موجود در ترازنامهشان است.
این شرکتها رمزارز را به مرکز هویت خود تبدیل کردهاند و توکنهایی مانند بیتکوین، اتریوم، XRP و اکنون TON را به ستون اصلی استراتژی ارزشگذاری خود بدل کردهاند.
چرخش استراتژیک شرکت Strategy بهسوی بیتکوین، روشنترین نمونه از این روند است. این شرکت از یک شرکت تحلیل دادههای تجاری به نهادی تبدیل شد که عملاً نقش یک صندوق نگهداری بیتکوین را ایفا میکند؛ مدلی که بر پایهی جذب سرمایه از طریق داراییهای پرریسک شکل گرفته، نه درآمدهای عملیاتی.
Sharplink Gaming، که در گذشته شرکت زیرساخت شرطبندی بود، بهتازگی اتریوم را به خزانه خود اضافه کرده و به اولین شرکت آمریکایی با محوریت ETH تبدیل شده است. BitMine هم وارد این مسیر شده و حتی میزان اتریوم نگهداریشدهاش از Sharplink فراتر رفته است.
در همین حال، در بازارهای خارجی نیز شرکتهایی با محوریت توکن TON در حال ظهور هستند که ساختاری مشابه را دنبال میکنند: تمرکز بر انباشتن توکنها بهجای توسعه محصولات.
مدل جدید، شرکتهای پوششی داراییهای دیجیتال
این شرکتها ساختاری مشابه دارند:
۱. سرمایه جذب میکنند،
۲. آن را به رمزارز تبدیل میکنند،
۳. و سهام خود را بهعنوان نمایندهای از آن داراییها در بازار بورس عرضه میکنند.
جذابیت آنها از اساس بر پایه عملکرد عملیاتی نیست، بلکه بر هماهنگی با چرخههای رمزارز و علاقه سرمایهگذاران خرد استوار است.
در واقع، این شرکتها نقش یک "پوسته دارایی" را ایفا میکنند؛ راهی برای دسترسی سرمایهگذاران به رمزارزهای پرنوسان، اما از مسیر بازار سهام سنتی.
این رفتار، در مهندسی مالی چیز جدیدی نیست، اما اکنون به دلیل خلأهای قانونی موجود، قابل اجرا شده است. آنچه این مدل را از ساختارهای سنتی داراییمحور جدا میکند، تناسب خاص رمزارز با چارچوبهای فعلی SEC است.
چرا طلا و املاک این کار را نمیتوانند بکنند؟
داراییهای سنتی مثل طلا چنین قابلیتی ندارند. اگر یک شرکت فقط طلا داشته باشد و فعالیت عملیاتی نداشته باشد، مشمول قانون شرکتهای سرمایهگذاری ۱۹۴۰ میشود، که باعث بازرسی دقیق و مقررات سنگین میشود — چیزی که بیشتر شرکتها از آن فرار میکنند.
همچنین وجود ETFهایی مثل GLD باعث میشود شرکتهایی که فقط طلا دارند، عملاً تکراری و غیرضروری باشند. طلا نه بازدهی دارد و نه جذابیت داستانپردازی، که بتواند تبدیل به ابزار برندینگ شود.
بازار املاک نیز شرایط مشابهی دارد. اگرچه صندوقهای سرمایهگذاری املاک (REITs) ساختار شفافی برای حضور در بازار عمومی دارند، ولی آنها ملزم به پرداخت منظم سود و رعایت معیارهای درآمدی خاص هستند. آنها برای تولید سود طراحی شدهاند، نه برای روایتسازی یا نوسانگیری، و بنابراین جذابیت برندینگ مشابه کریپتو را ندارند.
سایر داراییها مثل سهام و کالاها نیز معمولاً توسط هلدینگهایی مثل برکشایر هاتاوی یا در قالب موجودی شرکتها نگهداری میشوند و بهصورت مستقیم به استراتژی عملیاتی آنها مرتبطاند. این داراییها را نمیتوان بهصورت انتزاعی به خزانهداری تبدیل کرد، چون با منطق قانونی یا داستان برند تناقض پیدا میکند.
رمزارزها قالب را شکستهاند
رمزارزها از چند جهت برای این مدل مناسب هستند:
-
نبود قطعیت مقرراتی
-
سود حاصل از استیکینگ
-
امکان دریافت ایردراپها
-
و همسویی با انگیزههای اکوسیستمی
در چارچوب حسابداری آمریکا (GAAP)، رمزارزها میتوانند تحت عنوان "داراییهای نامشهود" در ترازنامه قرار بگیرند و بهعنوان بخشی از خزانه یا مدل تجاری تلقی شوند، بدون اینکه شرکت بهعنوان صندوق سرمایهگذاری تلقی شود.
مثلاً نگهداری ETH میتواند علاوه بر دسترسی به پاداشهای استیکینگ و ایردراپها، اعتبار فنی برای شرکت و همراهی با اکوسیستم نیز بههمراه داشته باشد. این ترکیب از مزایا — فنی و مالی — در هیچیک از داراییهای سنتی دیده نمیشود.
پیامدها
شرکتهای بورسی که صرفاً بهعنوان نگهدارنده ETH یا TON فعالیت میکنند، شبیه ETF هستند، ولی بدون دردسرهای قانونی آن. این شرکتها همچنین از نظر عملکرد، به سرمایهگذاریهای مرحله اولیه (early-stage) شباهت دارند، ولی همزمان نقدشوندگی روزانه و گزارشهای عمومی دارند.
برای سرمایهگذاران خرد، این شرکتها مثل سهامهای میم (meme stocks) هستند، ولی با پشتوانهی واقعی رمزارزی. چیزی که در گذشته بهنام «شرکت نگهدارنده اتریوم» غیرعادی بهنظر میرسید، حالا تبدیل به یک مدل واقعی شده است.
البته این شرکتها هنوز در منطقه خاکستری قانونی قرار دارند. اگر SEC یا نهادهای مشابه آنها را بهعنوان صندوق سرمایهگذاری تلقی کنند، ممکن است در آینده مجبور شوند یا فعالیت عملیاتی واقعی راه بیندازند یا داراییهای خود را جدا کنند.
با این حال، در شرایط فعلی و تحت دولت ترامپ، چنین رویکردی از سوی نهادهای نظارتی بعید به نظر میرسد — و به همین دلیل، موج جدید شرکتهای خزانهدار رمزارز همچنان رو به رشد خواهد بود.
در حال حاضر، سازگاری بینظیر رمزارز با بازارهای سنتی سهام، موتور محرک این مدل است. برخلاف طلا یا املاک، توکنها میتوانند هم خزانه باشند، هم روایت برند، هم بازدهی ایجاد کنند و هم در بازار معنیدار بمانند. تا زمانی که ابهام قانونی وجود دارد، این مدل ادامه خواهد یافت — یک حفره ساختاری که مواجهه با رمزارز را به یک مدل تجاری پرسود تبدیل کرده است.
ثبت نظر