در سال ۲۰۰۹، بیتکوین با یک چشمانداز انقلابی متولد شد: یک سیستم مالی غیرمتمرکز و شفاف که هدفش قدرت دادن به افراد بود، نه نهادها.
اما در طول مسیر، این چشمانداز تحتتأثیر سودجوییهای کوتاهمدت، معاملات پشتپرده و انگیزههای ناهماهنگ، کمرنگ شد.
برای اینکه ارزهای دیجیتال دوباره بتوانند آن قدرت تحولآفرین خود را بازیابند، باید به اصول اولیه خود بازگردند. یعنی به پروژههایی با راهاندازی منصفانه و ساختارهایی با تمرکز بر پایداری، که مشارکت کاربران را با خلق ارزش در بلندمدت همراستا میکنند.
ما از آرمانهای اولیه کریپتو دور شدهایم
بیتکوین پاسخی به شکستهای بانکداری متمرکز در بحران مالی ۲۰۰۸ بود. خالق آن، ساتوشی ناکاموتو، بیتکوین را بدون پیشاستخراج (pre-mine) یا سهم اختصاصی برای خود عرضه کرد. فقط یک سیستم اثبات کار شفاف که هر کسی میتوانست با داشتن توان پردازشی در آن مشارکت کند.
پروژههای اولیهای مثل لایتکوین و مونرو هم همین مسیر را دنبال کردند؛ با اولویت دادن به دسترسی آزاد و حاکمیت جمعی. در آن دوران، فلسفه حاکم بر فضای کریپتو روشن بود: دموکراتیزهکردن امور مالی، ایجاد اعتماد از طریق کد، و ساخت سیستمهایی که در برابر دستکاری مقاوم باشند. همین باور ایدهآلگرایانه، جنبشی را شکل داد که وعده بازتعریف ساختار ثروت و قدرت را میداد.
امروز، آن وعده اولیه شبیه به یک خاطره دور بهنظر میرسد. بسیاری از پروژههای جدید بیشتر از آنکه به توانمندسازی جامعه فکر کنند، به ثروتسازی برای افراد خاص اهمیت میدهند. بعضی توکنها بیش از ۳۰٪ از عرضه اولیه را به سرمایهگذاران خصوصی اختصاص میدهند و بلافاصله بعد از راهاندازی، شروع به فروش توکنها میکنند. یا توکنهایی با بازشدن تدریجی برای افراد داخلی (insiders)، که در آینده فشار فروش شدیدی ایجاد میکند. حتی ایردراپها هم اغلب بلافاصله فروخته میشوند و این باعث کاهش قیمت و افت فعالیت شبکه میشود.
این موارد روند نگرانکنندهای را نشان میدهد: طراحی مدلهای اقتصادی توکن نه برای رشد پایدار، بلکه برای خروج سریع سرمایه.
زمانی که قدرت بیش از حد در دست عدهای خاص متمرکز شود، کریپتو خودش شبیه همان سیستمهای بهرهکش میشود که قرار بود جایگزین آنها باشد.
راه نجات: راهاندازی منصفانه و سازوکارهای پایدار
با حذف پیشاستخراج، فروش خصوصی و تخصیص به تیم داخلی، راهاندازی منصفانه تضمین میکند که همه از یک نقطه شروع کنند. بیتکوین این استاندارد را بنا نهاد: ساتوشی درست مثل بقیه استخراج میکرد، بدون اینکه توکنی برای خودش کنار گذاشته باشد.
پروژه Yearn.Finance هم تمام توکن YFI را به کاربران ارائهدهنده نقدینگی اختصاص داد، بدون هیچ سهمی برای تیم سازنده. همچنین ایردراپ یونیسواپ (UNI) به کاربران اولیه تعلق گرفت، بدون پیشفروش، که باعث مالکیت غیرمتمرکز شد.
اینها نمونههایی هستند که نشان میدهند پروژههایی با راهاندازی منصفانه میتوانند جوامعی پویا و مبتنی بر اعتماد بسازند، بدون نیاز به سرمایهگذاری خطرپذیر. طبق گزارش مساری در سال ۲۰۲۱، توکنهای راهاندازیشده بهصورت منصفانه در ۹۰ روز، بهطور میانگین ۲۹۶٪ رشد داشتند، در حالیکه این رقم برای ۱۰۰۰ دارایی برتر فقط ۱۱۲٪ بود.
شفافیت، زیربنای یک راهاندازی منصفانه است. پروژهها باید تاریخ شروع، توکنومیکس و نحوه توزیع را از قبل اعلام کنند تا بازار فرصت کشف قیمت داشته باشد. همچنین ابزارهایی مانند استخرهای راهاندازی نقدینگی (LBP) و ایردراپهای گذشتهنگر (Retroactive Airdrop) میتوانند مانع سوءاستفاده رباتها شوند و به مشارکتکنندگان واقعی پاداش دهند.
LBPها با سرمایه اولیه اندک، امکان راهاندازی عادلانه توکن را فراهم میکنند و از دستکاری قیمت جلوگیری میکنند. در مقابل، ایردراپهای گذشتهنگر به کسانی پاداش میدهند که در گذشته واقعاً به پروتکل کمک کردهاند. معیارهای دریافت معمولاً افشا نمیشود تا از حملات سیبیل (ثبت چند حساب جعلی برای دریافت ایردراپ) جلوگیری شود و کاربران واقعی پاداش بگیرند.
البته راهاندازی منصفانه هم راهحل جادویی نیست. گاهی با مشکل تأمین بودجه مواجه میشود و اگر مشارکت کم باشد، نهنگها یا رباتها میتوانند کنترل را بهدست بگیرند. اما وقتی درست اجرا شود، انگیزهها را همراستا و اعتماد را بازسازی میکند.
ساختن برای ماندگاری
راهاندازی منصفانه تنها نیمی از مسیر است. پایداری نیاز به سازوکارهایی دارد که مشارکت بلندمدت را بهجای هیاهوی موقت تشویق کنند.
صنعت کریپتو هنوز با مسئله پایداری دستوپنجه نرم میکند. بسیاری از ایردراپها نتوانستهاند اکوسیستمهای ماندگار بسازند. وقتی ۴۰٪ از دریافتکنندگان ایردراپ فوراً توکن را میفروشند، مشخص است که این مدل کارایی ندارد. این مدلها بهراحتی قابل بازی دادن هستند و بهجای تعامل واقعی، روی تبلیغات زودگذر تمرکز میکنند که باعث نوسان قیمت و بیاعتمادی میشود.
برنامههای اعطای کمکهزینه، مانند طرح پایداری ZEN از Horizen میتوانند راهگشا باشند. در این برنامه، ۲ میلیون توکن ZEN (معادل ۴۰٪ از عرضه) برای رشد اکوسیستم ذخیره شده و صرف پروژههایی میشود که درآمد و سهم ایجاد میکنند؛ این تضمینی برای پایداری در زمانی است که ذخایر توزیعی کاهش یابند. این نوع برنامهها به روحیه جامعهمحور دوران اولیه کریپتو بازمیگردند، جایی که منابع به تحقیق و نوآوری اختصاص داده میشد.
همچنین، این برنامهها به جبران چالشهای مالی پروژههای منصفانه کمک میکنند. بهعلاوه، پروژههایی با مدلهای مالی شفاف و مبتنی بر جامعه، اغلب مشارکت بالاتر و ثبات قیمتی بیشتری دارند. زیرا منابع مالی پایداری مثل ذخایر و کمکهزینهها، چرخهای سالم ایجاد میکنند که در آن مشارکت، باعث رشد میشود و رشد، اعتماد را تقویت میکند.
وقت آن است که وعده کریپتو را دوباره زنده کنیم
کریپتو در روزهای ابتدایی، نمادی از طرد کنترل متمرکز بود. برای حفظ این میراث، باید سیستمهایی بسازیم که بهصورت طراحیشده در برابر بهرهکشی مقاومت کنند. راهاندازی منصفانه، میدان را برای همه برابر میکند. سازوکارهای پایدار نیز انگیزهها را برای مشارکت بلندمدت همراستا میکنند و به ایجاد اکوسیستمهای ماندگار کمک میکنند.
اکنون در یک دوراهی هستیم. یا باید مسیر معاملات پنهانی و هیاهوی زودگذر را ادامه دهیم، یا به اصول اولیه بازگردیم و با انصاف و آیندهنگری بسازیم.
انتخاب با ماست و بهای آن بالاست. توانایی کریپتو برای بازتعریف نظام مالی جهانی، به اعتماد وابسته است — و این اعتماد فقط از مسیر طراحی شفاف و منصفانه بهدست میآید.
بیایید وسوسه سود کوتاهمدت را کنار بگذاریم و دوباره تمرکزمان را بر ساخت آیندهای واقعاً غیرمتمرکز بگذاریم، آیندهای که شایسته جهان است.
ثبت نظر